باران |
|
امروز صبح اگر از خواب بیدار شدی و دیدی ستاره ها در آسمان نمی تابند
ناراحت نشو حتما دارن با تو قایم باشک بازی میکنن پس با آنها بازی کن .امروز هرچقدر بخندی و هرچقدر عاشق باشی از محبت دنیا کم نمیشه
پس بخند و عاشق باش امروز هرچقدر دلها را شاد کنی کسی به تو خورده نمیگیرد پس شادی بخش باش امروز هرچقدر نفس بکشی جهان با مشکل کمبود اکسیژن رو به رو نمی شه پس از اعماق وجودت نفس بکش امروز هرچقدر آرزو کنی چشمه آرزوهات خشک نمی شه پس آرزو کن
گروهبان گارسيا را آفريده
از آنجا که خداعادلترين است
پس از ما هم شما را آفريده
پس از آدم، زني را خلق کرده
از آنگل، اژدها را آفريده
پشيمان گشته از بد شکلي مرد
نشسته گودزيلا راآفريده
نژاد آريا را واکس مالي
نموده آفريقا را آفريده
پس از آن پاک کردهواکس مالي
نژاد آريا را آفريده
کمي زرد چوبه را با گل سرشته
جنوب آسيارا آفريده
و با عناب و آب آلبالو
شمال آمريکا را آفريده
براي خندۀ اعرابوحشي
الکساندر جحا را آفريده
(چو اسم کوچکش از ياد ما رفت
الکساندر جحا راآفريده)
براي آنکه خر تنها نخواند
به دنبالش ضيا را آفريده
براي اهل يوناننيز با زور
برادر زوربا را آفريده
خداوندي که جان بخشيده ما را
براي شش،هوا را آفريده
براي تخليۀ انواع بيني
خدا انگشتها را آفريد
پس از دستي کهدارد پنج انگشت
گمانم شصت پا را آفريده
براي کوفتن بر پکّ و پهلو
رديفدنده ها را آفريده
براي خانه اش آدرس نداده
ولي قبله نما را آفريده
برايبانوان با نجابت
غلامان سيا را آفريده
براي زوجهاي بي مکان هم
تئاتر وسينما را آفريده
براي کودکان زير شش سال
بليت نيم بها را آفريده
براياکل مأکولات عالم
پياز و اشتها را آفريده
براي شستن ظرف نشسته
گالنهايريکا را آفريده
براي هجو مخلوقات عالم
من يک لا قبا را آفريده
خلاصه اينخدا چيز عجيبي است
که اين جور چيزها را آفريده
خوشی آن است که "تو" دوست داری و خوبی آنکه "خدا" برای تو دوست دارد ... زمین بیهوده گرد نیست .
یه عمری خودمونو کشتیم شیرین ترین علف دنیا بشیم غافل از اینکه اصلا طرف بز نبود .... گاو بود !!!! روبه تو سجده می کنم دری به کعبه باز نیست بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست داریوش اقبالی
خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم یکی از آن گریه های شیرین کودکیم را پس بده ترجیح میدهم یک حقیقت آزارم بده تا اینکه یک دروغ آرومم کنه
هرگز به خود اجازه ندادم يك بار هم شماره كنم تعداد زخم هاي دلم را آيا سكوت راز نگاهم را خواهد گفت باران هنوز مي بارد بايد براي سقف اتاقم فكري كنم مثل دلم هميشه ترك دارد و نارنج ها چكيده پاييزند و چشم ها چكيده رنج
|